من تنها رو یک لحظه بیا تنها تماشا کن
خجالت می کشی از من ، برو حرفاتو حاشا کن
نگو هم دیگه رو دیدیدم ، نگو حرفی زدم با تو
ولی باور بکن سخته نبینم خواب چشماتو
خجالت می کشی از من ، من این احساسو می دونم
به من بد می کنی اما دوباره با تو می مونم
منو کمتر از اون دیدی که روزی عاشقم باشی
نترسیدی بدون من بری دوباره تنها شی
از این غمگین دل خسته ، چرا دائم گریزونی؟
از این احساس پاک من ، نگو چیزی نمی دونی
خجالت می کشی از من ، من این احساسو می دونم
به من بد می کنی اما دوباره با تو می مونم
می خوام این بار زندگیمو پای عشق تو بذارم
خجالت می کشی از من ، من این احساسو می دونم
به من بد می کنی اما دوباره با تو می مونم
نویسنده: علی غریبیان ساعت 1:38 عصر روز پنج شنبه 88 اسفند 6